نظرات شما عزیزان:
نیلوفر
ساعت14:01---11 آبان 1393
چه شاعرانه است فریادشان زیر پاهایمان!
برگ هایی که روزی برای آرامش،به سکوتشان پناه میبردیم …
سلام ممنون که بهم سرزدین بازم بیاین خوشحال میشم
haniiii
ساعت13:48---4 آبان 1393
میدونی چرا میگن”دلت دریا باشه
وقتی یه سنگو تودریا میندازی
فقط برای چند ثانیه اونو متلاطم میکنه
وبرای همیشه محو میشه
ولی اون سنگ تا ابدته دل دریا موندگاره
سعی میکنم مثل دریا باشم
فراموش کنم سنگی راکه به دلم زدن
بااینکه سنگینیشوبرای همیشه روسینه دارم
بازم بهم سر بزن لینکی بای
هستی
ساعت10:21---2 آبان 1393
ﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﻴﺨﻮﺍﺩ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺳﻜﻮﺗﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﻧﺸﻜﻨﻪ . . . !
✔ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺯﻧﺪﮔﻴﺸﻮﻧﻮ ﺑﺎ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻣﺠﺎﺯﻱ ﭘﺮ ﻣﻴﻜﻨﻦ . . . !
✔ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺟﺎﻱ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯﺷﻮﻥ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ . . . !
✔ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﻴﺨﻮﺍﺩ ﻳﻜﻲ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺑﺎﺷﻪ . . . !
✔ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎ ﻣﻴﺘﺮﺳﻦ . . . !
✔ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺗﻴﭗ ﻣِـﺸـﻜﻲ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺗﻴﭙی ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻴﺪﻥ . . . !
✔ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺗﻨﻬﺎﻥ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎی ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻥ . . . !
✔ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﻫﻲ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﮔِـﻠﻪ ﻣﻴﻜﻨﻦ . . . !
✔ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﺮﺩﺭﺩﻥ ﭼﻮﻥ ﺩﺭﺩﺷﻮﻧﻮ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻣﻴﻜﻨﻪ . . . !
✔ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺗﻠﺨﻪ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺩﻳﮕﻪ ﺁﺭﻭﻣﺸﻮﻥ ﻧﻤﻴﻜﻨﻪ . . . !
✔ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻥ ﺷﺎﺩ ﺷﻦ ﻭﻟﻲ ﻫﻤﻪ ﺵ ﻓﺎﺯ ﻏﻢ ﺩﻧﻴﺎﺷﻮﻧﻮ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ . . . !
✔ ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﺷﻜﺴﺘﻪ ﻭﻟﻲ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﺩﺭﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻥ . . . !
missnarges
ساعت23:34---27 مهر 1393
kheyli zibaq boooooooooooooooood
سمیرا
ساعت0:16---27 مهر 1393
دوباره تنها شده ام،دوباره دلم هوای تو را کرده.
خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم.
به یاد شبی می افتم که تو را میان شمع ها دیدم.
دوباره می خواهم به سوی تو بیایم.تو را کجا می توان دید؟
در آواز شب اویز های عاشق؟
در چشمان یک عاشق مضطرب؟
در سلام کودکی که تازه واژه را آموخته؟
دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند،برای تو نامه بنویسم.
و تو نامه هایم را بخوانی و جواب آنها را
به نشانی همه ی غریبان جهان بفرستی.
ای کاش می توانستم تنهاییم را برای تو معنا کنم و
از گوشه های افق برایت آواز
بخوانم.
کاش می توانستم همیشه از تو بنویسم.
می ترسم روزی نتوانم بنویسم و دفترهایم خالی
بمانند و حرفهای ناگفته ام هرگز به
دنیا نیایند.
می ترسم نتوانم بنویسم و کسی ادامه ی سرود قلبم را نشنود.
می ترسم نتوانم بنویسم وآخرین نامه ام در سکوتی
محض بمیرد وتازه ترین شعرم به تو
هدیه نشود.
دوباره شب،دوباره طپش این دل بی قرارم.
دوباره سایه ی حرف های تو که روی دیوار روبرو می افتد.
دلم می خواهد همه ی دیوارها پنجره شوند و
من تو را میان چشمهایم بنشانم.
دوباره شب ،دوباره تنهایی و دوباره خودکاری که
با همه ی ابر های عالم پر نمی شود.
دوباره شب،دوباره یاد تو که این دل بی قرار را بیدار نگه داشته.
دوباره شب،دوباره تنهایی،دوباره سکوت،دوباره من و یک دنیا خاطره...
Nahid
ساعت16:32---26 مهر 1393
سلام
میخوام نوشته هامو مثل شما بزارم و اول اسم خودمو و عشقمو بزنم..
میشه بهم یاد بدی
فونتات خیلی قشنگه
لطفا
pari3a
ساعت13:44---26 مهر 1393
یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد
بی گمان من می شوم بازنده و او می برد
یک نفر از خواب بیدارم کند... دارد کسی
با خودش عشق مرا بازو به بازو می برد..!
|